جرائم و مجازاتها

جرائم و مجازاتها

در کلیه قوانین جزائی عالم و قتی به تعریف پرداخته می شود ملاحظه می گردد جرم قتل و مجازات آن در سرلوحه و یا سر فصل قرار دارد ، پس به ترتیب جرائم دیگر مورد بررسی قرار می گیرد و مجازات آن تعیین و اعلام می شود ولیکن در جرائم و مجازاتهای اسلامی به موضوع توجه می گردد معلوم می گردد در کلیه کتب فقهی اعم از کتب شیعیان و اهل سنت جرم زنا در ابتدا و بدوا امر ذکر شده و بقیه جرائم بعد از آن مورد تذکر قرار گرفته است و بیان شده و البته جرم زنا در کتب و قوانین جزائی در غرب به عنوان اعمال منافی عفت و هتک ناموس مورد تذکر قرار گرفته است و به هر حال عده ای از مسلمانان با این شیوه جرائم و مجازاتها از سوی اسلام ایراد واقع کرده اند و چنین گفته اند که این مساله از اهمیت زیادی برخوردار نمی باشد که رد سر آغاز و در سر فصل جرائم قید شده باشد ولی به نظر می رسد این ایراد مردود است زیرااسلام با این نحوه برخورد می خواهد سر منشاء جرائم دیگر را بیان کند و نیز سر منشاء پیدایش آدمی را نمایش بدهد و خفیف بودن آدمی را بیان کند که از چه نقطه ای بیشتر آسیب پذیر است همان طوریکه مبرهنو واضح است اساس به وجود آمدن آدمی نطفه مرد است و محل رشد این نطفه نیز رحم زن است  و این دو محل باید پاک و منزه و مطهر از هرگونه هرزگی اخلاقی باشند تا اساس و پایه صمیمی را برای ایجاد انسانی اخلاقی فراهم کند . و تلافی آنها نیز در نزدیکی و جماع می باشد که اگر مشروع و قانونی باشد که تحت ازدواج صورت می گیرد و اگر قانونی و مشروع نباشد تحت عنوان زنا تلقی می شود و ذکر می گردد بنابراین ابتدا از جرمی آغاز کرده است که با پیدایش آدمی تماس دارد و سبب پیدایش و وجود آدمی است بنابراین جای آن دارد که از اینجا تعریف جرم را آغاز کند .

دوم : مضافا آنکه احساسو هیجان و شهوت و غریزه و فطرت آدمی را به سوی انجاماین عمل سوق می دهد کهاگر با تائید و طبق مقررات شرعی و قانونی صورت پذیرد مورد تشویق و ترقیب شرع و قانون می باشد واز حمایت قانون و شرع نیز برخوردار است و بدین ترتیب یک عمل شرعی و مشروع صورت پذیرفته و یک نیاز فطری و غریزی برآورده شده است و به خاطر همین نیاز و فطرت شرع و قانون آن را از طریق ازدواج مجاز و مباح می کند و انجام آن را به طور غیر قانونی در شمار جرم و تحت اولین جرم مورد بررسی قرار داده است .

سوم : بدین ترتیب امکان ارتکاب به این جرم زیاد نیز می باشد چون تقریبا همۀ مردان و زنان خواهان چنین تماسی هستند و اگر مشروع نباشد تعداد آن نسبت به سایر جرائم فزونی دارد .

چهارم : اگر این ارتباط غیر قانونی و نامشروع موجب تولید بچه ای شود هیچ سرپرست و نگهبان دلسوز و مراقبی ندارد زیرا اگر مرد یا زن به نگهداری و پرورش اطفال تن در می دهند به خاطر آن است که در دایره ازدواج مشروع و ایجاد خانواده چنین فرزندانی متولد شده اند و لزوما نگهداری و پرورش آنها صرف نظر از مقررات قانونی حفظ بقای کیان خانواده است که مرد و زن به تشکیل آن توافق کرده اند ولی در موردروابط نامشروع چنین التزامی وجود ندادر و چنین دلبستگی به پرورش و تادیب و تهذیب فرزنداننیز وجود ندارد بدین ترتیب بچه ها اگر از این ارتباط نامشروع حاصل شوند به علت فقدان سرپرست و نگهداری فاقد ترتبیت هستند اگر چه حوادث تهدید کننده اعم از فقرو تهی دستی و بی سرپرستی در اجتماع آنها را به نابودی تهدید می کند و نسبت به افراد دیگری که صاحب خانواده هستند بیشتر دچار نابودی می شوند و چنانچه به سن رشد و بزرگسالی برسند در این وضعیت نیز بیشتر مرتکب جرائم می گردند زیرا فاذ=د تربیت می باشند و لزوما نحوه پرورش آنها در  اجتماع بدون اینکه سرپرستی داشته باشند آنها را به ارتکاب جرائم سوق می دهد بنابراین تمام این دلائل مجاز و مباح می نماید که این جرم در سر فصل جرائم دیگر آورده شود بنابراین جرائمی از این قبیل که تحت هیجان و شهوت و غریزه و فطرت صورت می گیرد و با فکر و اندشه و طراحی و نقشه ریزی کمتر هماهنگی دارد در همان مسیر مورد توجه قرار می گیرد .

بنابراین مرکز ثقل جرائم این جرم می باشد که کمتر فرصت یافته تا تربیت شود و بیشتر ناشی از غریزه و شهوت و هیجان می باشد و اصولا وقوع جرائم یک پایه بدوی و غیر متمدن دارد . بنابراین نسبت به سایر جرائم می باشد بنابراین به حق و به درستی جای خود را در سر فصل جرائم در تعریف اسلامی یافته است زیرا نقطه شروع و رشد آدمی از این محل است و نقطه نزول و سقوط آدمی نیز از همین محل است .

علت بیشتری که شارع سخت گیری و احتیاط در خصوص این جرم را تاکید کرده است به آن است که از ارتکاب چنین جرمی خودداری شود ، از وقوع چنین جرمی محافظت گردد تا اینکه جامعه در سلامت و صحت به سر برد در صورت ارتکاب زنا مقصودی که محبت و سلامت در جامعه باشد حاصل نمی شود و زنا باعث می شود که دشمنی بین افرادی که آن را مرتکب می شوند در جامعه حاصل شود به خاطر این موضوع است که شارع مقدس این عمل را نهی کرده که مومنین آن را انجام ندهند و از نزدیکی با این امر خودداری کنند و هم برای اینکه مردم از انجام مقدمات این موضوع پرهیز کنند و از وسایل انام این عمل دوری کنند و بترسند از اینکه « که در چنین امکری مشارکت نمایند همان طوریکه مهندس برق ساخاتمان ساکنین یک ساختمان را منع می کند از اینکه یک منبع خطر که همانا مخازن برق ساختمان باشد خودداری کنند و چاههایی که خطر انفجار دارند و مخازنی که احتمال انفجار دارد برای اینکه افراد را زا خطر آن آگاه نمایند در حالیکه آنها به خطر آگاهی ندارند و نیازمند این هوشیاری و اعلام خطر هستند . »

پس بدین سبب می باشد که خداوند متعال فرموده است ( و لا تقربا الزنا انه کان فاحشه و ساء سبیلا )ترجمه به عمل زنا نزدیک که آن گناه بزرگی است و راه زشتی می باشد به این توضیح که به عمل زنا نزدیک نشوید چه آنکه این نزدیکی شما وسائل و اسباب نزدیکی خطر و گناهی بزرگ می باشد یا وسائل و اسبابی که به طور معمول به زنا نزدیک می شوند که ارتکاب اینگونه امور آدمی را به زنا نزدیک می کند و به خاطر همین امر می باشد که شرع نهی کرده که از نزدیکی به این موضوع خودداری نمایند برای اینکه به آن باعث می شود که به ارتکاب ترغیب شوند و اینکار فاحشه و زشت می باشد برای اینکه عمل او زشت و نازیبا می باشد و از حد مجاز و مشروع انسانی تجاوز کرده است و این همان را انحلال می باشد که بر او حرام هستند و با این وسیله در انساب مردم اختلال ایجاد می کند و فتنه ها از آن به وجود می آید و جامعه را به فساد می کشاند و چرا چنین باشد که خداوند آن را بعد از شرک و قتل در ردیف سومین گناه بزرگ شمرده است آنجا که خداوند می فرماید ( والذین لایدعون بع الله الها آخر ولا یقطلون النفس التی حرم الله الا بالحق و لایزنون و من یفعل ذلک یلق اثما یضاعف له العذاب یوم القیامه و یخلد فیه مهافا )

پس عجیب و غریب نمی باشد که در چگونگی معالجه و درمان چنین جرمی و برای فردی که مرتکب چنین جرمی شده است مجازات شلاق تعیین گردد و حکم گردیده است که صد ضربه شلاق به او زده شود اگر آن زن باکره باشد و نزد دوستان و همسایگان رسوا و مفتضح گردد تا اینکه نزد این اشخاص شخصیت آن فرد تحقیر شود و منزلت و شأن او در بین آنها سقوط کند و از او دوری نمایند وی را را ترک کنند و از همنشینی و دوستی و مجالت با او خودداری کنند برای اینکه روشن شود مریضی او مسری می باشد از جهت آنکه نفس او خبیث و پلید می باشد و باطن او نابکار و زشت سیرت است و عمل او ناپسند است و خطر او برای افرادی که متصل به او هستند زیاد می باشد ولی مجازات سنگسار برای زنا کاری مرد و زن محصن و محصنه می باشد که مرتکب زنا شده جهت از بین بردن و ساقط کردن شأن و منزلت مرد و زن زنا کار می باشد و به خاطر آنکه انسانیت از وجود آنها رخت بر بسته است و آن دو ملحق شده اند یا فراد نافهیمی هستند که ادب نمی شوند با شکنجه و ضرب ادب نمی شوند مگر آنکه ضرب شدید دردناکی باشد یا آنکه با مرگ دردناک و بدی باشد در وقتی که امکان جلوگیری از ارتکاب به جرم آنها فایده ندارد نصیحت نسبت به آنها بی تاثیر است و وسیله تادیبی باقی نماید مگر آنکه شدیدا و دردناک مورد ایراد ضرب قرار گیرند پس با این واسطه شارع حکم تازیانه و یا سنگباران را وسیله اینکار کرده است که نزد گروهی از مومنینش مجازات انجام شود که برای آنکه حقارت و ننگ را در حق آن کامل نماید و برای اینکه جلوگیری کند که دوباره نفس فرد زنا کار خواهان ارتکاب چنین عملی چنین عملی شود پس از آنکه عاقبت و سرانجام کار را ببیند و درک کند چنانچه بازهم طرفین یا هر یک از آنها از ارتکاب چنین جرمی حتی پس از ارتکاب توبه کند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تعزیر می گردد .

پس شارع دانا قصد نموده است که با مجازات شدید زنا ، وقوع چنین جرمی را از جامعه اسلامی دور نماید و عبرت و ترسی برای دیگران شود که خود را از مجازاتی که برای چنین جنایتکاری سزاوار است دور نماید پس همانا اگر آدم معادله نماید لذتی را که از ارتکاب زنا به دست آورده است با مجازاتهای شدیدی که این لذت حرام به دنبال دارد و حقارت و ننگ و رسوایی که برای او در اجتماع است تا موقعی که حیات دارد و زنده است یا پس از مرگ نصیب او می شود این امر باعث می شود که پیرامون چنین جرمی نرود و عقل او حکم می کند که از آن دوری نماید و از آن بگریزد برای آنکه عوض و آبرو و شرافت و کرامت انسانیت خود را حفظ نماید .        

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد