خود یابی
در دنیایی که برای زندگی وزنده ماندن تلاش میشود لاجرم رقابت خودنمایی و جلوه گری مینماید منفعت و شخصی منظور میگردد و سپس منفعت اولاد و پدر و مادر و زن و برادر و خواهر و غیره و سپس منافع قوم و خویش وقبیله و عشیره وسرانجام منافع گروه و دسته و منافع ملتی که با ان وابسته اند بدیهی است هر درجه این خویشاوندی جلوتر باشد مانع وحجابی میشود که منافع دورتر منظور وملحوظ گردد وهر کدام از انها در طبقه و درجه ای از دوستی و داد قرار میگیرد که طبقه مقدم مانع از ان میگردند که این محبت و وداد دوستی به طبقه موخر برسد و نهایت این دوستی نیز بخود دوستی انسان میباشد ولی برخی اوقات همکاری وتعاون با افراد و طبقات دورتر ویا هم فکری و هم صنفی از جهات روحی یا مادی دیگری باعث سود که برخی طبقات مقدم نادیده گرفته شوند اما برخی افراد از گروه ها و طبقات دیگر تماس حاصل شود که منافع اجتماعی طبقه خاصی را تشکیل میدهد وفرد حقوق خود را در حفظ حقوق گروه واجتماع می بیند لذا از ان دام یا عقیده و ایده که مورد نظر گروه،دسته میباشد حمایت و پشیتیبانی میکند باین طریق مکاتب بوجود امده اند و پیروانی یافته اند و مجامع تشکیل شده اند وتابعاتی یافته اند و همین گونه بوده است که ابتدا افرادی که در کاری متبحر داشته اند صرف نظر از ان که رقیب میباشد وهر یک سعی در جلب مشتری دیگری دار دولی حقوق انها از جهت پر رونق بودن این حرفه حفظ میگردد چون مرکز ثقل منافع انان میباشد وبدیهی است اگر چه در راستای جلب این مشتری بین حقوق صاحبان ان فن و حرفه تعارض ایجاد میکند ولی از انجائیکه این صنف در جامعه بزرگتری زندگی میکند صفوف وصاحبان حرف ومشاقل دیگر هستند ویک فرد و گروه خاص به تنهایی قادر نیست که تمام مسائل صنفی خود را حل و فصل نماید اگر چه با هم رقیب هستند ولی در جامعه بزرگر بمنظور حفظ حقوق عمومی گروه و صنف خود ناگزیر و نا چار میباشد و از سوی دیگر با هم متحد هستند همانطوریکه اعضا یک خانواده در داخل خانواده با یکدیگر رقیب هستند تا منافع بیشتر ی از ان درامد خانواده به انان تخصص داده شود خوراک بیشتری به انها داده شود لباس بهتری به انها پوشانده شود وسیله بهتری در اختیار انان از حیث خواب قرار گیرد مسکن واطاق بهتری جهت استراحت انان منظور گردد ونیز به هر وسیله ای دیگر که در این امور نظر شود مثل ان که وسیله نقلیه بهتر ی در اختیار انان قرار گیرد و با عقل و اندیشه خود بانواع طرقی که میدانند و میتوانند در صدد جلب این حقوق میباشند ولی همین اعضا خانواده که هر یک در داخل خانواده به طریق مالی ویا روحی در صدد است که بیشترین منافع خانواده را بخود اختصاص دهد،وقتی که در مقابل یک مساله خارج از خانواده قرار گیرد وضعیت متحدی را پیدا میکند و متحد میگردند و اتحاد میکنند و یک دست میشوند از منافع داخلی خود صرفنظر میکند تا مسئله خارجی را حل کنند و بدین ترتیب از منفعت داخلی منصرف میشوند ونسبت به ان گذشت میکند تا منفعت عمومی تر بیرونی را تحصیل کنند که ان رفع و رفع ان مساله حذف ان مسئله یک منفعت عمومی بیرونی برای انها میباشد و یا بالعکس باتحاد هم سعی میکند یک منفعت خارجی برای یکی از اعضا خانواده تحصیل کنندزیرا اخذ ان منفعت به منافع جممعی خانوادهکمک میکند ویک فقیر فرهنگی یا مالی یا معنوی از یک خانواده موجب سر شکستگی و ضعف خانواده است ویک فرد غنی یا مالی یا معنوی و فرهنگی از یک خانواده موجب مباهات و افتخار خانواده است بنابر این جلب ان به خانواده موجب تقویت خانواده است و به این سبب همگی در حول این منفت خارجی با همدیگر یکدل و همدستان هستند بضی ازموارد استثنائی از شمول این قاعده کلی خارج میبشد که بعضی عنادهای داخلی در خانواده باعث گردد که فردی که از اعضاء خانواده راضی باشد که خیر نیکی بیرون از خانواده به عضوی از اعضاء خانواده او نرسد وبدیگری برسد یا برعکس شری از بیرون به یکی از اعضاء خانواده نصیب شود واین امر مطلوب و مورد خواسته فرد دیگری از اعضاءخانواده باشد این امر اگر چه استثنا میباشد ولی برای خود توجیه دارد یا وضعیت روانی خود او ناشی میشود یا در اثر عدم رعایت عدالت باعث شده چنین عقیده ای در او ایجاد شود یا کسب قدرت باعث شده وبالاخره هر یک از انها توجیه خاص خود را دارد که وقتی به ان نگاه شود معلوم میگردد که نفع کوچکتر ذهنی و فردی ان فرد باعث شده که قدای نفع بزرگتر ذهنی ان فرد گردد که ممکن است این ذهنیت یا واقعیت منطبق باشد یا نباشد بهر حال افراد وقتی منافع خود را اجتماع گروهی ببیند به ان گروه و اجتماع می پیوندد اصناف ودر شکل بزرگتر خود مجامع و در کشور بزرگتر خود ملتها و در شکل بزرگتر خود مکتب ها از ان اندیشه متولد و زائیده شده اند بنا بر این منفعت ها نخسنین هسته های اتحاد را تشکیل میدهند بنابر این خانواده نخستین هسته اجتماع را تشکیل میدهند و تقریبا"همه اعضاء خانواده در تامین منافع خانواده پس از تامین منافع فردی اشتراک دارند مع ذلک وقتی مکتبی پدیدار شد که افراد را از خودخواهی و منفعت خواهی فرد صرف و از طراحی منصرف کرد و به انها تجاوز و تعدی شود و اگر چه به مقداری از منافع مالی برای تامین اسایش روحی لازم است ولیکن این امر منحصر به مال نمیباشد و امور دیگری نیز میتواند در تامین اسایش روحی موثر باشد که حتی بعضی اوقات با منفعت مالی تضاد دارد به هر صورت این وضعیت برای انسانی پیدا شده مگر ان که نیاز به ان را احساس کند که جهت روحی به ان نیاز مند است وسپس مکاتب به وجود امده که هر کدام به نوعی سعادت نوع بشر را نوید داده اند که پیروی از رویش ان مکتب گویای وصول به سعادت حقیقی و داخلی میباشد و برخی از انها نیز تا حدودی موفق شده اند ولیکن ادیان الهی که ادمی را به توحید و یکتا پرستی دعوی کرده اند یک راه سعادت و سلامت برای نوع بشر تعیین کرده اند تا از این همه تشنت خلاص شده و اوهام سعادت را در مکتب های دیگر رها کرده متحدا" واحدا" به یک راه بروند که سلامت انها در همین راه نهفته میباشد بدیهی میباشد ولی وقتی مکاتب مختلف خود را سردمدار سعادت دنیوی و اخروی بدانند نا گزیر بین تابعین انها اختلاف نظر وجود دارد و این اختلاف نظر ممکن است به جنگ و اصطکاک و دشمنی و رویانی کشیده شود و نتیجه ی این امر نیز تخریب و ویرانی و نابودی میباشد یعنی درست همان چیز هایی که انسان وجود انها را باعث سعادت و توفیق میدانست موجب نابودی و تخریب میشوند و این امر نشان میدهد که نه تنها پیروی از ان باعث نشود انها سعادت جاویدان دست یابند بلکه موجبات تضییع موجودیت انها را فراهم کرد ولی راه یکتا پرستی انسان ها را از این امر نجات میدهد و شاهراه هدایت و سعادت را به انها نشان میدهد اگر چه در طول تاریخ پیغمبران متعدی ماموریت یافتند که پیام این وحدت و یکتا پرستی به نوع بشر بیان کند ولی معنا و پیام سخن تمام ان واحد و یگانه هستند چون مقصود و هدف انها واحد بوده و از طرف خالق که واحد است به این ماموریت فرستاده شده اند ولیکن ادمی به علت طبایع مختلف و حب نفس و خودخواهی و خود بینی و غیره از این طریق به دور افتاده و مسحور گشته است و راه سرکشی و طغیان را بیهوده است مجددا" پشتیبان و سکانداری دیگری ماموریت برای هدایت نوع بشر یافته است وقتی که در نهایت صلابت و گمراهی بوده است و پیامبری ماموریت یافته است که این ماموریت را انجام دهد بنابراین علیرغم وجود چراغ و راه هدایت انسانی به بیراهه رفته است و این امر نیست مگر اختیار و عقلی که به انسانی اعطاءشده که نهایت تکامل موجودیت و خلقت او میباشد وکه به انسانی وجودی دریائی و وسیع بخشیده است اگر در راه وحدت و یکتا پرستی قدم بردارد چون باختیار و انتخاب گام برداشته است طی طریق محترم و محرز میباشد و از کرامت شرافت انسانی پرده بر میدارد که چطور و چگونه با عقل و تدبیر بانتخاب راه و وحدت و یکتاپرستی پرداخته است و درسی را که معلمان و پیامبران یکتا پرستی داده چگونه خود یاد گرفته و بلد شده است بنابر این حسن انتخاب شایسته احترام تکریم است یا بالعکس چگونه راه ضلالت و خطا را پیموده بدون اینکه الزام و اجبار به ان داشته باشد بلکه از بین اصل و بدل اصل را رها کرده و بانتخاب بدل اقدام نموده است گور و صدف را رها کرد برده است و ان را برگزیده است بنابراین چون در حال توانائی و علم به اختیار و اراده باین انتخاب پلید و بی ارزش دست زده است استحقاق او به سزا و مجازات از هر موجود دیگری اولی تر است بنابر این ادمی اگر به انتخاب خوب مبادرت ورزد بهترین واگر به انتخاب بد و زشت مبادرت کند بدترین موجودات هستند زیرا موجودات دیگر از حق انتخاب برخوردا نمیباشد در تله انتخاب واقع شده قرار گرفته است و زیباترین جلوه خلقت را با این حق انتحاب یافته است ،بدیهی میباشد اگر از این اوج راه پلید و زشت را انتخاب کند سقوط او از ان اوج دردناک و غم انگیز و پر از الم و درد خواهد بود وبالعکس اگر از راه عروج و بالا رفتن را انتخاب راه خوب به بالاترین و بهترین مقامات دست خواهد یافت و شایستگی صلاحیت وصول باین مقامات نیز استحقاق قطعی حتمی او میباشد بهر حال اخرین دین الهی ارائه شده به بشریت دین اسلام است که حدود یک چهارم جمعیت کره خاکی پیرو ومعتقد به ان هستند و این جمعیت کثیر و عظیم میتوانند خود و نوع بشر را استفاده از دستورات رهنمودهای اسلام کسب نمایند همانطور ی که بیرون دربان دین میتواند با پیروی از تعالیم دین خود باسلام دست یابند زیرا با توجه به بینکه فرقی بین ادیان الهی نمیباشد و همه انها انسانی را به تسلیم در مقابل خداوند فرا میخواند واز تسلیم در مقابل یکدیگر منع میکند و چون اخرین دین ارائه شده بشریت اسلام میباشد نا گریز برای بشریت که در راه ضلالت این چراغ منور و نورانی را فرا راه او گرفته اند راه خویش باز بیند معلوم میگردد که نور این چراغ بیشتر و قویتر استچون طبعا" هر کس خواهان نور و روشنی بیشتر میباشد بدون کشیدن جذب میشود و اگر به ان نگردد باختیار خود ضلالت را برگزیده است بنابراین راهی که منافع دنیوی و اخروی افراد بشر را تضمین و تامین کند اسلام است و ادم باید خود را دریابد ودرک کند و از ان خط و استفاده کامل را ببرد.
خون مستحق ریختن - مهدورالدم
وقتی این قاعده اساسی و اصلی را بپذیریم کهکلیه جانها ارزشی یکسان و برابر دارند و در حقیقت همان اصل تساوی افراد در برابر قانون را تائید کرده ایم اصلی که کلیه تمدنها به ان میبالند و جامعه بشری در اعلاترین مراجع رسمی و بین المللی خود به بعنوان یک اصل از اصول اساسی خود ان را بیان مینماید چنانچه سازمان جامعه ملل قبلی و سازمان ملل متحد فعلی یکی از مواد منشور خود را به ان اختصاص داده بودند و هرگاه نیز میخواهند دامنو پرچم علم انسانیت را برافراشته و تحت عنوان نقطه اوج سرافرازی بشر را بیان کنند از ان به افتخار یاد میکنند و یا صدای رسا و بلند ان را اعلام مینمایند قصاص مبشر و منادی چنین روشن و سیره ای است اسلام قصاص را پایه و بنیان این امر اعلام میکند و میفرماید و لکم فی القصاص حیوه یا اولی الالباب بیان زندگی را در قصاص اعلام میکند چیزی که تعجب را بر می انگیزد که چگونه ممکن است از قصاص و ریختن خون زندگی بدست اورد ظاهر خونریزی و فنا و نابودی و هلاکت است پس چگونه اسلام شعار میدهد که از اجرای قصاص حیات و زندگی و نشاط طراوت هستی سر میزند ؟؟همان طور که ملاحظه میکنند در اخر این ایه یه عبارت اولی الالباب و صاحبان اندیشه را مخاطب قرار داده است زیرا باید قدرت تجزیه و تحلیلداشته باشند و بتوانند بین ظاهر و باطن ان را تفکیک قائل شوند و معنی و مفهوم ان را استنباط کنند و در یابند و ماهیت واقعی ان را کشف کنند بعد وحدت و یگانگی ان ظاهر متناقض را پیدا کنندو متوجه شوند که هیچ فرقی بین انها نیست فردی با ریختن خون دیگری بیماری خطرناک ومسری خود را برای جامعه بیان و اشکار میکند که بیماری من اگر علاج و درمان نشود دامن همه اجتماع را خواهد گرفت زیرا من حامل میکروب و ویروس خطرناک تعدی و ظلم و ستم هستم و اگر این میکروب پخش شود در جامعه هیچکس مصون از اسیب ان نخواهد ماند این مرتکب جرم مستحق قصاص این گونه علنی و اشکار خصوصیات خطرناک خود را تبین میکنند چگونه میتوان گفت او استحقاق مردن را ندارد او با عمل خود نظریه اش را اعلام میکند که خونش اماده ریختن است و اصلا" خودش به نظریه اش عمل کرده اشت و ثابت کرده است که نظریه اش قابلیت عملی دارد و خودش راه را انتخاب کرده و در ان مسیر گام برداشته و بمقصود رسیده است یعنی قبل از ان که قصاص در مورد او عمل شود مبتکر و مبدع و کاشف این راه و طریق خودش بوده است چگونه میتوان او را از ثمره و نتیجه راهی که ان را طی کرده است محروم کرد و هر کس در راهی قدم مگذارد میخواهد که به یک سرانجام و نتیجه ان نیز دست پیدا کند و مرتکب جرم مستحق قصاص استحقاق خود را برای دستیابی و نیل به قصاص معین کرده است و اکنون سزاوار نیست او را از اخذ و نتیجه راهی که اغاز کرده است محروم کرد او با ریختن خون دیگری درحقیقت ارزش خون خود را اعلام میکند که مستحق ریختن شده است و فصل ریختن خون او فرا رسیده است بنابراین شایستگی خودرا برای نیل به این درجه ثابت کرده است و اگر او را به امری که شایستهان است پاداش کیفر ندهیم در حق او ستم کرده ایم به ازادی و انتخاب او توهین
کرده ایم و برای او ازادی انتخاب قائل نشده ایم و این امر با بیان ازادی منافات دارد زیرا او با ازادی قصد و اراده این راه را انتخاب کرده است و ما نباید از حصول و وصول او مقصد که استحقاق قصاص میباشد خود داری کنیم زیرا ما صلاحاو را بهتر از او نمیدانیم او صلاح کار خود را در این راه دیده است که این راه را انتخاب کند که به قصاص ختم میشود. او با خونی که ریخته است تا خون خود را در ریختن با او همانند کند خونی که ریخته بر زمین جاری شده است بدست و فعل مرتکب بوده اکنون او نمیتواند به تنهائی جبران یابد و این خون که باعث ریختن ان شده است بیشتر از هر خونی قصد همراهی با او را اعلام کرده است اکنون خون ریخته شده منتظر است تا خون بجا مانده به او بپیوندد زیرا این راه او را برای ریختن خون مقتول انتخاب کرده است و راهی که قاتل تعیین کرده است خودش بیشتر از هر خونی استحقاق ریختن و جاری شدن در خاک را پیدا کرده است و در اینجا که ثابت میشود منظور از قصاص حفظ حیات است زیرا زندگی عزیز ترین پدیده و موجود را برای هر فرد محسوب میشود و چیزی گرانبها تر از عمر و حیات برای ادمی وجود نداردوقتی که انتخاب کننده این راه قادر باشد انتها و پایان کار خود را تشخیص دهد هیچ گاه چنین راهی را انتخاب نمیکند زیرا پایان این راه مصادف است با انکه فرد انتخاب کننده مرتکب جرم عزیزترین موجود ی و هستی خود را از دست بدهد که عمر وحیاتش باشد بنابراین هیچگاه چنین راه پر خطری را تحمل نخواهد کرد که جان و عمر ان در معرض هلاکت و نابودی قرار گیرد بنابراین همه کس چون در صدد حفظ حیات خود میباشد از ارتکاب جرم مستحق قصاص خوداری میکنند و در نتیجه حیات و زندگی برای عموم حفظ خواهد شد و چنانچه ندرتا" افرادی مرتکب این عمل شوند اجرای قصاص در مورد انها باعث خواهد شد که عبرت بقیه شود و انها میخواهند دست به چنین اقرار بزنند به سرنوشت و عاقبت کار خود بیاندیشند و در نتیجه جرمی واقع نشود.
خون منتظر-صاحب دم
خونی که به وسیله عمد بر زمین ریخته میشود و متعلق بفرد بیگناهی بوده است خونی میباشد که بدنبال دلیل این امر میگردد که چرا بدون انکه استحقاق ریختن را داشته باشد ریخته شده است زیرا هر امری نیاز بدلیلی دارد که باعث ایجاد ان میشود بنابراین ریختن خون او نیز باید دلیلی داشته باشد که بعنوان علت موجده باید بررسی گردد وقتی میداند که دلیلی برای این قتل و ریختن خون ندارد و حداقل مرتبط با او نمیباشد بنابراین دلیلی ندارد که زیباترین و ارزشمند ترین هستس و موجودی خود را در ارتباط با عمل دیگری از دست بدهد بنابراین تحمیل این ضرر و زیان طبق هیچ قاعده عقلی و منطقی قانونی بر مقتول و متوفی قابلیت پذیرش را ندارد لذا باید برای این امر قاتل و مرتکب را مواخذه و مجازلت نموده زیرا تعادل در هستی و کائنات بر هم خورده است برای ان مقتول حق حیات داشته است به ستم و ظلم این حق از او سلب شده است بنابراین سرگردان و نالان برای احقاق حق خود تلاش و فعالیت میکند برای احقاق حق او همه عواطف و احساسات اجتماع و بیشتر از ان اولیاءدم در صدد برمی اید که نیابتا" حق او را ایفا کنند و این حق بر اولیاء دم که دلسوز تر از هر کس برای احقاق حق هستند داده میشود چه عملی متعادل تراز ان است که خون قاتل نیز در کفه ترازو قرار گیرد چنین میزانی و ترازویی بهترین اعتدال را دارد خون مقتول در یک کفه و خون قاتل در کفه دیگر قرار میگیرد امروزه سعی بسیار شده است که قصاص را متعلق به دو راستای گذشته واز حیث تاریخ جزءان را مربوطه بدوره دوم میدانند و اکنون مدعی هستند که حدود دو قرن میباشد که دوره ان گذشته و دوره دوم اغاز شده است که اچتماع در قبال عمل مجرم عکس العمل بخرج میدهد و اکنون نیز این دوره در حال تغییر و تطور است زیرا در دوره دوم مجازات اعدام را در مقابل جرم قتل عمد قرار دادند و هم اکنون مجازات اعدام در سراسر اروپا لغو شده است و حداثر مجازات حبس دائم را برای برای مجازات قتل عمد قائل شده اند که فعلا"در خصوص مفاسد ناشی از این امر صحبت نمیکنیم که افزایش جرائم خصوصا"قتل نشان از عدم توفیق این امر میکند و در حال بررسی هستند که چه چاره ای برای این کار بیاندیشند.
در قصاص موجود در اسلام ضمن انکه حق قصاص متعلق به اولیاء دم میباشد ولی اجرای ان مفوظ به حکم است که نشان میدهد اولیاء دم حق تعقیب و گذشت دارند ولیکن برای ان این قاعده با نظام باشد و مورد تعیین قانون باشد باید زیر نظر قانون اجرا شود و هر امری برای خود قدر و منزلت کفور هم شاءنی دارد در ترازوی دو نسخه و محبت به دوستی و صحبت را توزین میکنند و معادل و برابر دوستی و محبت فقط دوستی و محبت است همانگونه که در شرط ترازوی احسان با احسان را توزین میکنند و در مقابل احسان و نیکی باید با احسان و نیکی پاسخ داد چناچه در ترازوی دشمنی و سختی را توزین میکنند و نمیتوان به سمتی که بر تو حمله میکند و ترا در زیر ضربات قرار میدهد او را نمود همانطوری که نمیتوان به دوستی که نسبت به تو محبت کرده است دشمنی نموده با او به مداوات برخورد خواهد کرد معنای عقل چنین رفتاری را نمیپسندد وقبول نمیکند که در مقابل دوستی دشمنی قرار گیرد چون ان دو را هم سنگ وهم وزن هم پیدا نمیکنند عدالت را در ترازوی توزین انها نمیابد و بناباین خون در ترازوی خون عادلانه است با ان که هم وزنی و هم سنگی دارد.
اگر فرد را در بگیریم که که در اثر سعی و تلاش بقیه نانی تحصیل کرده است و حق او نسبت به ان نان از هر کس دیگر ثابت تر است و سپس در نظر بگیریم که فردی بدون حق و نیاز این نان را از او می رباید و ضایع میکند بازگشت و برگشت معادل مثل این نانبه سفره کارگر است که میتواند به عنوان نقطه اوج عدالت محسوبشود اگر چه تامین خسارت دیگر نیز گوشه های از این عدالت را شامل میشود ان وقت در مورد جانی بناحق و ستم حق و ستم گرفته است حکم همانقصد نان کارگر را دارد که این جان را خداوند به ادم اعطاء کرده است بنابر این باید غاصب و قاتل جان ان را جبران کند این امر جبران شدنی نیست بنابراین نزدیکترین مثل و مانندی که برای جبران باقی میماند همان جان قاتل میباشد خونی که استحقاق ریختن را یافته است زیرا خونی که استحقاق ریختن را نداشت و برای خود حرکت و زندگی داشت در عالم کائنات وموجودیت و موقعیت داشته بدون انکه خود اراده و قصد داشته باشد و در راه نیستی و عدم گام ور دارد بر زمین ریخته شد بنابراین به طریقی اولی خونی که اقذام به این کار را کرده است سزاوار تر و شایسته تر به ریختن میشود و خون ریخته شده قبلی باو ندا میدهد که اگر به زمین ریختن تداولی و مرجع از خون من بریختن میشوی پس حال که مرا به ان برسانی مشاهده کن و ان را درک کن و دریاب زیرا همه اینها وسیله است و مقصد و مقصود نیستند اینها جزئیاتی هستند که در راه رسیدن به هدف و مقصود باید به انها تمسک جست و از انها کمک گرفت تا طفل نگرید مادر به او شیر نمیدهد گریه طفل بهانه است تا شیر به او داده شود و گرسنگی اش بر طرف گردد و سیر شود گرسنگی یک معصیت و رنج است برای رفع این محنت باید چاره ای اندیشید و گریه انکار است دو قصاص هدف نیست و پایان و مقصد نمبباشد بلکه عدالت و اصلاح در زندگی هدف هر قند برای وصول به ان ها قصاص نیز یکی از مسائل و ابزار است پس زشتی ظاهری ان به اندازه زشتی گریه کودک برای یافتن شیر است زشتی قصاص نیز برای یافتن عدالت و اصلاح است بنابراین وجوب ولزوم ان قطعی است اگرکودک گریه میکند تا شیر پیدا کند برای ان است که زنده بماند و پرطراوت وشاداب به زندگی سلام کندولبخند بزند واگر قصاص صورت میگیرد به سبب انست که زندگی اجتماع ازمخاطره نجات یابد و جامعه در پناه امنیت به تلاش و سازندگی و احیاء بپردازد وراه رشد وترقی را طی کند وبیماری از هیکل وجسم اجتماع دور شودهمچنانچه اگر کودک گریه نکند وشیر دریافت نکند خواهد مرد در اجتماع نیز اگر قصاص واقع نشود جامعه خواهد مرد ونابود خواهد شد زیرا در جامعه اسیر ظلم زندگی معنا ندارد وچه ستمی بالاتر از انکه فردی بیگناه کشته شود وقصاص صورت نگیرد همه در اینجاست که به معنای زیبا و طلایی وگهربار قران کریم پی میبریم که فرموده است (ولکم فی قصاص یا اولی الالباب)ویا پیامبر اکرم (ص) میفرمایند (الملک یبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم)
نیل به عدالت با قصاص
بین خون مقتول وقاتل اتحادی بر قرار است زمانیکه قاتل دست به ریختن خون مقتول میزند یا نفس جان او را میگیرد بین انها پیمانی منعقد میشود که جانها وخونها با هم عقد اتخاذ میبندندوپیمان میبندند که در راه واحد گام بردارند البته این عقد اتحاد به مقتول تحمیل شده است مع الذلک او بر سرپیمان خود وفا کند وبه عقد وقراردادی که با مقتول تحمیل کرده گردن بنهد و جان ونفس وخون خود را بدهد تا عقدی که او منعقد کرده است تکمیل واجرا شود زیرا عوض و مال المعامله این عقد رااز طرف مقابل در زمان وقوع عقد و ارتکاب عمل قتل گرفته است که جان ونفس خون او بوده است اکنون باید قاتل با خون ونفس وجان خود جبران ومابه ازاء را ادا کند تا طرفین معادل از شرایط مساوی برخوردار شوند زیرا ارزومند وصول به این مقصود بوده است وعملا نیز اقدام کرده است وامروز روز وصول او به مقصد است
ارامش رخت بر بسته از کسوت عدالت که با ظلم قتل حاصل شده است اینک با قصاص به ان بر میگردد ودریا اقیانوس متلاطم عدالت را که سرگردان به دنبال اجرای عدل بود امروز به ارامش وسکون میرساند وزیبایی وشکوه یک دریای ارام را که میتوان حیات شادان وپرولوله ماهیهای کوچک در ان مشاهده نمود و دریای ارامی را شاهد بود که میتواند تصویر اسمان روشن وصاف را در خود منعکس کند که پرندگان زیبا در ان پرواز میکنند و اسمان مهتابی وپر ستاره را در خود ببینندوشکوه وجلوه ی خود را صد چندان کند در زندگی توام با عدالت میتوان از همه ی چهره های خوب و زیبای زندگی بهره برد وقدر انها را شناخت وشکرگزار نعمت بوده با جدیت وتلاش در راه سازندگی وابادانی اقدام وقیام کرد در سایه امنیت حاصله از اجرای عدالت میتوان شکوه زندگی را درک کرد و اموخت وبا استفاده از نیروهای خلاق فکری و جسمی در راه پیشرفت ورشد و تعالی حرکت نمود این نیروها با تاسی از عدالت و درسایه ان است که قادر خواهند بود .
روند فرار مغزها را، با ایجاد اشتغال و کار آفرینی برای جوانان، متوقف کنید. رشد اقتصادی به جوانان تحصیلکرده نیز دارد.